از الان دارم به بهار فکر میکنم

و زمستونی که تموم شده بدون اینکه کامل ازش لذت ببرم

 

از الان دارم به اومدن تابستون فکر میکنم

و کلافگی هایی که باهاش میاد

 

به همه ی روزایی که میان

و قبلنا میگفتم آرامشم رو به هم میزنن

ولی الان دارم به آرامش نداشته م هم فکر میکنم

و اینکه دیگه اینطوری چی رو میخان ازم بگیرن..؟

خودمو..؟

 

به همه آهنگایی که ترجمه نکردم

به همه آهنگا و فیلمایی که به اندازه کافی گوش نکردم و ندیدم

 

به همه حسایی که نداشتم..

 

به حسایی که داشتم چی؟

فکر میکنم؟

 

کسی این کارو میکنه اصن؟

 

 



نظرات شما عزیزان:

M
ساعت23:44---24 شهريور 1399
ی چیزی میخام بگم.. من قبلا تو اردا تورو میشناختم ولی از همون اول تا الان صفحه های مجازیتو میخونم.با خیلیاشون گریه میکردم با خیلیاشون میخندیدم.. بنویس.. همیشه بنویس.. بعضی جاها مثل بلاگفا و اینا ک نبودی یه مدت نگران میشدم.. تما آهنگا رو گوش. میدم و اونا رو با ترجمه های تو میخونم.. میخوام بگم نا امید نشو هیچ وقت چیزایی هست ک تو نمیدونی.. پس بنویس تا وختی ک امید داری
پاسخ: پس بی زحمت بگو کی هسی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: